به گزارش خبرگزاری حوزه به مناسبت همایش بین المللی شیخ بهایی که قرار است در ۸ اسفند ماه سال جاری در مرکز نجوم آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (ع) در شهرری برپا گردد، گفتگویی با دبیر علمی این همایش جناب دکتر جعفر آقایانی چاووشی انجام دادیم که حاصل آن به صورت زیر از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.
دکتر جعفر آقایانی چاوشی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و دانش آموخته دانشگاه پاریس در حوزه تاریخ نجوم اسلامی است.
حوزه: به عنوان سئوال نخست بفرمائید هدف از برگزاری این همایش چیست و چرا شخصیت شیخ بهایی انتخاب شده است؟
پیش از پرداختن به سوال شما باید اشاره کنم که ما همایش هایمان را تنها برای ترویج علم که در جای خود بسیار مهم است برگزار نمی کنیم؛ زیرا ترویج علم از راههای دیگر، هم ممکن است و هم با صرفه تر. در صورتی که برپایی همایشی تأثیر گذار، یک سامان دهی خوب، صرف هزینه ای نسبتا بالا و تحمل زحمات چند ماهه برای یافتن سخنرانان متخصص، می طلبد تا مطالب مطرح شده در آن در سطح کشور انعکاس یابد، همانند همایشی که ما چهارسال پیش در باره ابن هیثم داشتیم و خوشبختانه این همایش موجب گردید تا در همین اواخر مسابقهای تحت عنوان جایزه مصطفی(ص) با محوریت ابن هیثم در سطح دانش آموزی بر پا گردد.
آنچه که اکنون ذهن ما را درگیر کرده، آنست که در این همایشها علاوه بر ترویج علم و خود آگاهی، نقشی هم در تحقق بخشیدن به تمدن نوین اسلامی داشته با شیم - همان تمدنی که رهبر معظم انقلاب نقشه آن را طراحی کرده اند.
در راستای این هدف، هم ترویج علم و هم سیاست روز کشور را در آن واحد در نظر گرفته ایم. بنابراین با در نظر گرفتن این دو عامل متوجه خواهید شد که شیخ بهائی در حال حاضر بهترین گزینه برای همایش ماست. زیرا اولا یک دانشمند جامع الاطراف ایرانی است و ثانیا حلقه اتصال ایران به کشورهای عربی خاورمیانه است.
این مطلب را نباید از نظر دور دانست که دشمنان ایران و اسلام که اینک خاورمیانه عربی را درآتش جنگ و فتنه غرق کرده اند، قصد دارند تا میان ما و این کشورها جدایی افکنند و و بعد هم تک تک این کشورها به تدریج به نابودی بکشانند. ما با بزرگداشت شیخ بهایی میخواهیم در حد توان خود نقشه شوم آنان را نقش بر آب کنیم.
حوزه: یعنی بزرگداشت شیخ بهایی می تواند در اتحاد کشورهای اسلامی موثر باشد؟
بله؛ مستحضرید که کشورهای غربی و در راس آنها انگلستان جنایتکار تقریبا صد سال پیش توانستند کشورهای اسلامی را پاره پاره کنند تا به آسانی بر منابع نفتی و معادن آنها دست یابند. در همین زمان بود که کشورهای عراق، سوریه و لبنان شکل کنونی خود را یافتند و سالیان دراز هم زیر چکمه های استعمارگران انگلیسی و فرانسوی بسر بردند و مال و ناموسشان هم به دست همین چپاولگران به تاراج رفت و البته با مبارزات مستمر خود علیه سپاهیان کفر سر انجام توانستند استقلال نیم بندی بیابند. استقلال نیم بند از این جهت که اغلب حاکمان و رؤسای جمهوری این کشور ها، بجز اندکی باز هم دست نشانده و مزدور همین کشورهای غربی بودند مانند حسن البکر و صدام حسین در کشور عراق. کشور های استعمارگر در آن زمان علاوه بر همه جنایاتشان، دو نظام جعلی عربستان سعودی و اسرائیل را همچون دو غده سرطانی در قلب سرزمین های اسلامی خاورمیانه بوجود آوردند تا به کمک آنها نگذارند آب خوش از گلوی مسلمانان پایین برود. اسرائیل غاصب حتی رویای دستیابی به محدوده جغرافیایی از نیل تا فرات را در سر می پروراند و برای تحقق این رویا جنگهای متعددی را هم براه انداخت.
خوشبختانه انقلاب اسلامی ایران که یک موهبت الهی بود، همه نقشه های استعمارگران را بر هم زد و بویژه رویای اسرائیل را به کابوس وحشتناکی تبدیل کرد که بحث در باره آن موضوع گفتگوی ما نیست. اما استعمار جدید به رهبری امریکا که ضربات سهمگینی از انقلاب اسلامی ایران خورده بود، در اوایل قرن بیست و یکم و در ریاست جمهوری اوباما تصمیم گرفت که با روش صد سال پیش انگلستان و فرانسه ممالک خاور میانه عربی را از این هم که هست کوچکتر نماید و به تعبیر خود «خاورمیانه جدبد» را بوجود آورد که رزمندگان مسلمانان با ایثار همه هستی خود و با مساعدت های ایران این توطئه بسیار بزرگ را در نطفه خفه کردند. همین کمک های استراتژیکی و مشاورتی ایران به سوریه و عراق و لبنان موجب گردید تا محور مقاومت شکل بگیرد و ایران عزیز را بیش از پیش به این کشورها نزدیک کند.
بنابر این بزرگداشت شیخ بهایی که در لبنان متولد شده، از حوزه های علمی ایران و عراق دروس عقلی و نقلی آموخته و در مشهد مقدس مدفون گردیده و در تثبیت مذهب تشیع در ایران نقش بسزایی ایفا کرده می تواند به نزدیکی ما با کشور های عربی شدت بیشتری بخشد.
حوزه: لطفا در این مورد اخیر یعنی نقش شیخ بهایی در تثبیت مذهب تشیع در ایران توضیح بیشتری بدهید؟
اگر وقتتان اجازه دهد من این بحث را ریشه ای برسی می کنم. جوانان ما باید با این حقیقت تلخ آشنا شوند که پیش از رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران، شیعیان در کشورهای اسلامی و حتی در ایران در زیر بار ظلم و همه نوع بی عدالتی دست و پا می زدند.
شیعه کشی، که از هزار سال پیش آغاز گردیده بود، در همه ممالک اسلامی بلا استثنا به دست مزدوران خلفای اموی، عباسی و سایر حاکمان تا عصر صفویه همچنان ادامه داشت. در همین لبنان که از قدیم الایام محل تردد شیعیان اثنی عشری بود، عالم برجسته شیعی شیخ زین الدین را که بعدها به «شهید ثانی» معروف شد مزدوران دولت عثمانی بطرز فجیعی به شهادت رساندند.
علت اصلی مهاجرت پدر شیخ بهایی به ایران که او هم از عالمان بزرگ شیعه لبنان بود، همین بود که بعد از شهید ثانی از تامین جانی در زادگاهش برخوردار نبود و بنابر این تصمیم گرفت با تمام خانواده اش به ایران هجرت کند. علت گزینش ایران هم این بود که در آن زمان تلاشهای صدها ساله شیعیان به ثمر رسیده بود و مذهب شیعه به تازگی رسمیت یافته بود و شیعیان توانسته بودند در سایه آن در امن و امان زندگی کنند.
شیخ بهائی که در آن زمان نوجوانی دوازده ساله بود، در ایران زیر نظر علمای بزرگ علوم عقلی و نقلی را بیاموخت و بعدها خود وی در ردیف بزرگترین عالمان زمانش در آمد و در تاسیس مکتب کلامی شیعه و تربیت شاگردان برجسته در این مکتب همت گماشت.سنگ بنایی که این شیخ بزرگوار در ایران آن زمان برای تاسیس مکتب سیاسی - کلامی شیعه نهاد، در قرون بعدی آنچنان متحول شد که در عصر ما شخصیت برجسته و کم نظیری همچون امام امت خمینی کبیر را در بطن خود پرورش داد.
حوزه: مناسب است اشاره ای نیز به کارهای علمی این دانشمند بکنید؟
شیخ بهایی که در روزگار انحطاط علوم اسلامی پا به عرصه وجود نهاد، با تالیفات ارزنده خود در علوم مختلف اجازه نداد تا شعله این علوم بکلی خاموش شود. خلاصه الحساب یکی از آثار او در ریاضیات است که چند قرن در حوزه های علمیه و مدارس دینی تدریس می شده است. تشریح الافلاک کتاب دیگری از اوست که در باب نجوم نوشته شده است. البته همه این آثار مبتکرانه نیستند اهمیت این کتابها بیشتر در سادگی و قابل فهم بودن آنهاست و به همین دلیل با اقبال عمومی رو برو شده اند. اما شیخ بزرگوار نه تنها یک ریاضیدان و منجم بود، بلکه با معماری و مهندسی نیز آشنایی خوبی داشت که از جمله کارهایش در این باره طراحی شهر نجف آباد اصفهان و نیز تقسیم آب زاینده رود است.
حوزه: اگر ممکن است به یکی از ابتکارات فلسفی شیخ بهائی نیز اشاره ای بفرمایید؟
پیش از پرداختن به پاسخ شما ذکر چند نکته را ضروری می دانم. نکته اول اینکه همه ارباب اندیشه و عقلای جهان در این نظر متفقند که خداوند متعال که خالق هستی است جایگاه مادی ندارد. زیرا تحیز (مکان داشتن) که مقتضی نیازمندی است با صفت بی نیازی خداوند (الله صمد) منافات دارد و اگر در آیه ۵ سوره طه چنین می خوانیم : «الرحمن علی العرش استوی» مراد از آن استیلای خداوند بر همه موجودات است، مطلبی که اغلب مفسرین نیز برآنند.
با این همه حدیثی از پیامبر اکرم که از آن به «حدیث عماء» یاد می شود در جهان اسلام رواج یافت و مورد تاویل فلاسفه، متکلمین و عرفای صوفیه قرار گرفت. آن حدیث چنین است: "حدثنا عبد الله، حدثنی أبی، ثنا یزید بن هرون، أنا حماد ابن سلمة، عن یعلی بن عطاء، عن وکیع بن حدس، عن عمه أبی رزین، قال: قلت یا رسول الله، أین کان ربنا عز وجل قبل أن یخلق خلقه؟ قال: کان فی عماء، ما تحته هواء وما فوقه هواء، ثم خلق عرشه علی الماء"
یعنی از پیامبر اکرم درباره مکان پروردگار پیش از آفرینش جهان سوال می شود و آن حضرت پاسخ می دهند که خدا در «عماء» بود، عمائی که نه پایین آن چیزی بود و نه بالای آن چیزی و عرش خویش را بر آب آفرید. این حدیث به احتمال قریب به یقین جعلی است. ابن جوزی محدث معروف نیز آن را خبر واحد انگاشته و در اصالتش شک کرده است.
در توضیح این مطلب باید گفت که هرگاه خبر واحدی به لحاظ سند موثق نباشد و وثاقت راوی و راویان احراز نشود در فقه شیعه هم قابل استناد نیست. ملاصدرا نیز در شرح اصول کافی می گوید: «این حدیث یا باید کنار نهاده شود و یا مورد تاویل قرار گیرد... » فلاسفه و عرفای اسلامی نیز بنا بر مشرب فلسفی و عرفانی خود به تاویل این حدیث پرداختند و عماء را وادی حیرت و تیرگی، جایی که عقل آدمی توان شناخت آن را ندارد، نامیدند.
به هرحال بررسی این حدیث این حقیقت را روشن می کند که تلاش برای یافتن پاسخی قانع کننده درباره رابطه خداوند با جهان آفرینش یکی از دغدغه های متفکرین اسلامی بوده است. میرداماد که همانند ملاصدرا از بزرگترین فلاسفه در عهد صفویه بود همپن پرسش را در قالب یک رباعی به شرح زیر از شیخ بهایی می کند:
ای سر ره حقیقت ای کان سخا در مشکل این حرف جوابی فرما
گویی که خدا بود و دگر هیچ نبود چون هیچ نبود بگو کجا بود خدا
پیش از آنکه به پاسخ شیخ بهایی که آنهم در قالب یک رباعی است بپردازم، اشاره به این نکته ضروری است که اغلب فلاسفه اسلامی بر اساس مفاهیم مستخرج از قرآن و احادیث نبوی و ائمه شیعه در این مسئله اتفاق نظر دارند که نفس یا جان آدمی از نظر هستی شناختی از بدن کاملا مستقل است و در نتیجه می تواند بدون بدن، نمایندگی کل هویت شخص را تشکیل دهد؛ نفسی که پس از فنای جسم، جاودان باقی می ماند.
بنابر این، نفس و جسم و یا جان و تن دو موجود مجزا از هم و در عین حال در انسان زنده با هم هستند و هیچکس هم نمی تواند جای جان را در تن آدمی مشخص کند به قول مولوی :
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستو نیست
از اینرو شیخ بهایی برای اینکه پاسخ قانع کننده ای به میرداماد دهد، همچون معلمی مجرب شاگرد را هم به همکاری با خود می خواند و او به سوالی مشابه ای هدایت می کند که پاسخش بدیهی است و آن در رابطه با جان و تن است :
ای صاحب مسئله تو بشنو از ما تحقیق بدان که لا مکان است خدا
خواهی که ترا کشف شود این معنی جان در تن تو بگو کجا دارد جا
حال برای اینکه به عظمت اندیشه فلسفی شیخ بهایی در این باره هم پی ببریم باید بگوییم که دکارت فیلسوف بزرگ فرانسوی نیز مانند علمای اسلامی به دوگانگی جسم و جان آدمی معتقد بود و به احتمال قوی او از طریق مطالعه آثار ابن سینا به این حقیقت رسیده بود. با اینهمه او اعتقاد داشت که نفس و یا جان آدمی «منحصرا در غدد صنوبری شکل در مغز قرار دارد و مستقر است و تمام تعاملات و تبادلات خود را با بدن از طریق همین غدد اجرا می کند» (غلامرضا رحمانی نظام فلسفی دکارت، ص ۲۶۳) . به عبارت دیگر دکارت برای نفس که خود آن را عنصری بسیط و متافیزیکی می پنداشت، جایگاه فیزیکی در مغز قائل بود؛ عقیده ای که به شدت مورد تمسخر فلاسفه بعدی قرار گرفت. البته دکارت که بعد ها بر اشتباه خود پی برد ه بود ضمن نامه ای به الیزابت ملکه سوئد اعتراف کرد که اتحاد جان با تن، با نیاندیشیدن در باره آن بهتر درک می شود و این از رازهایی است که باید آن را بدون فهمیدن پذیرفت.
سست بودن استدلال دکارت را علامه میرزا ابوالحسن شعرانی در شرح تحریر خواجه نصیر اینگونه مطرح کرده است که اگر نفس یا جان در عضوی مانند مغز قرار داشته باشد هیچگاه به وجود خویش نآگاه نخواهد بود: «چون قوه جسمانی خود را درک نمی کند، مثلا چشم خود را نمی بیند. این قوه اگر بخواهد چیزی را درک کند باید مدرک در آن تاثیری بگذارد و جسم در خود تاثیر نمی کند. پس نفس ]که در جسم تاثیر می کند [ در هیچ عضوی حلول نکرده است. با این مقدمه چینی اکنون می توان به عمق اندیشه این فیلسوف اسلامی پی برد.
حوزه: شیخ بهایی در عرفان هم حضور ارزشمندی دارد. شخصیت عرفانی او چگونه بود؟
گروهی بدعت گذار عرفان اسلامی را از معنی حقیقی اش خارج کرده آن را به انجام کرامات و تشکیل جلسات رقص و سماع صوفیانه و اقامت در خانقاه و این قبیل چیزها گره زده اند که برخی از آنها حتی خلاف شرع مبین اند. در حالی که مراد اصلی از عرفان در شناخت خدا و گام برداشتن در راه بندگی اش و کمر خدمت بستن برای بندگانش خلاصه می شود. همان کارهایی که شیخ ما همه عمرش را در صرف آن سپری کرده است. اگر بگویم تمام زندگی این عارف بزرگ تفسیر عملی یک حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام است سخنی به گزاف نگفته ام و آن حدیث :
حب الدنیا راس کل خطیئته است. خود شیخ همانند اغلب عرفای مسلمان این حدیث را در آثارش نیز شرح و تفسیر کرده است از جمله در بیت زیر :
مال دنیا در معین خود مدان ای محدث فاحذروا را هم بخوان
تصور نکنید که عمل به آن کار ساده ای است. بسیار کسان بودند که به درجه اجتهاد در دین هم رسیدند ولی حب دنیا آنان را به قعر دوزخ فرستاد چه رسد به افراد عادی که از فقاهت هم بی بهره اند. کسانی که اوایل انقلاب را درک کرده اند بخاطر دارند که امام امت خمینی کبیر همین حدیث را در اولین روز ریاست جمهوری بنی صدر خائن در سال ۱۳۵۸ بر زبان آورد و از او خواست که آنرا آویزه گوش قرار دهد. با کمال تاءسف این شخص که بنده شهوات بود به این پند پدرانه اعتنایی نکرد و پس از ارتکاب آنهمه خیانت و جنایت به آغوش بیگانگان پناه برد تا باقی عمر ننگینش را در قفس طلایی سپری کند و در انتظار مرگ لحظه شماری نماید. او اینچنین روضه رضوان را به جوی بفروخت و چشمه نور را با ظلمات شیطانی سودا کرد.
آری حب دنیا یکی از مظاهر نفس اماره است. همانکه عرفای ما از آن به سگ نفس هم تعبیر کرده اند. این سگ هرگاه در وجود کسی ماوا گیرد او را از خدا غافل می کند و تا پایان زندگی بنده و اسیر شهوات دنیوی اش می گرداند. در همین سالهای اخیر به چشم خود دیدیم که اغلب کسانی که به کشور خیانت کردند و یا به بیت المال دست برد زدنند و به آغوش بیگانگان پناه بردنند کسانی بودنند که میان سالگی را پشت سر گذاشته بودند. بنابراین اگر آنها یک لحظه به خدا و مرگ و روز باز پسین می اندیشیدند آیا جرءات چنین کارهایی را در خود می یافتند؟
عطار این عارف بزرگ از زبان گور کنی در ابیات زیر به واکاوی روان چنین افرادی می پردازد و از زبان او خطایش را بازگو می کند :
یافت مردی گورکن عمری دراز سایلی گفتش که چیزی گوی باز
تا چو عمری گور کندی در مغاک چه عجایب دیده دیده ای در زیر خاک
گفت این دیدم عجایب حسب حال کاین سگ نفسم همی هفتاد سال
گور کندن دید و یک ساعت نمرد یک دمم فرمان یک طاعت نبرد
بنابر این دوستی دنیا تنها عاملی است که آدمی را از یاد خدا دور و در نهایت اورا از خود بیگانه میکند . از همین رو شیخ از این عامل اغوا گر به نان و حلوا تعبیر کرده است :
نان و حلوا چیست اسباب جهان کافت جان کهان است و مهان
آن که از خوف خدا دورت کند آنکه از راه هدی دورت کند
آنکه او را بر سر آن باختی وز ره تحقیق دور انداختی
پر واضح است که این سلوک عارفانه با انزوای صوفیانه تفاوت فاحش دارد. به عبارت دیگر مذمت حب دنیا به مثابه مذمت خود دنیا نیست. بلکه این دنیا در اندیشه همه اولیا و عرفای اسلام و از جمله شیخ بهایی محل آزمایش برای نیل به سعادت ابدی است. خود شیخ این معنی را به خوبی در ابیات زیر آورده است :
حب دنیا گرچه راءس هر خطاست اهل دنیا را در آن بس خیر هاست
حب آن رأس خطیئت آمدست بین حب الشی و الشی فرق هاست
حوزه: برخی شیخ بهایی و علامه مجلسی را به جهت نزدیکی با پادشاهان صفوی « آخوند در باری » می نامند. نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟
بله چنین اتهامی بیشتر از سوی روشنفکران به اصطلاح دینی به این بزرگان وارد شده است. این گروه که با روحانیت عناد دارند و از طرف دیگر بوسیله کشورهای بیگانه برای این کار اجیر شده اند، هنگامی که با عالمان بزرگی همچون علامه مجلسی و شیخ بهائی که در عصر خود همچون ستارگان درخشانی در آسمان دین نورفشانی می کردند مواجه می شدند و نقطه ضعفی هم در زندگی آنها نمی یافتند به ناچار به دروغ و تهمت متوسل می گردیدند و این الگوهای فضیلت را «آخوند درباری» می نامیدند.
برای اینکه جوانان ما در دام این مغالطه نیفتند، ما ناگزیریم فرق بین شیخ بهائی با آخوندهای درباری واکاوی کنیم. هیچ چیز زشت تر و وحشت انگیزتر و زیان بارتر از این نیست که امور معنوی و دینی وسیله ای برای گردآوری مال و مطامع دنیوی شود. این عمل کشتن روح حقیقت، معنویت و به خاک سپردن معرفت، فضیلت و خلاصه نابودکردن عزت و شهامت های اخلاقی است؛ چیزی که پاکی را از روح می زداید و به جایش پلشتی، اضطراب و ارتداد را به وجود می آورد.
گرچه فساد در هر چیزی مسبب تباهی است، ولی هرگاه ریشه در امور معنوی و دینی داشته باشد آنگاه فاجعه بار می شود. بر ارباب بصیرت پوشیده نیست که در قشر روحانیت مثل همه اقشار مردم عده ای قلیل بوده و هستند که حرمت این لباس مقدس را نگاه نداشته، اسیر زرق و برق دنیوی شده اند. این روحانی نمایان با پشت کردن به معنویت و هم کاسه شدن با امرا و پادشاهان، در صدد توجیه ظلم ها و بی بندوباری های آنان بر می آمده اند تا از این راه به زندگی خود سر و سامان دهند و در آسایش به سر برند. در بعد از انقلاب هم عده ای، خود را به دستگاه فاسد ملکه انگلستان، نزدیک کردند تا شیعه انگلیسی را به وجود آورند و با تبلیغ قمه زنی و خرافاتی از این دست، شیعه را در انظار جهانی بدنام کنند و در نهایت از گسترش انقلاب مقدس اسلامی مانع شوند. با این حال حساب این عده قلیل دین فروش از خیل عظیم روحانیت بزرگوار شیعه که همه هستی خود را برای تعالی اسلام ناب در طبق اخلاص گذاشتند و اکنون نیز اخلاف آنها به این کار ادامه می دهند، کاملا جداست.
علامه مجلسی و شیخ بهائی از همین گروه اند. اگر شیخ بهائی که در صورت و سیرت درویشان می زیست و در همان حال به پادشاه وقت نزدیک می شد، برای این بود که این پادشاه را از منکر نهی نموده و به معروف امر کند و در قدرتی که در این پادشاه می دید وی را برای رسمیت بخشیدن و متحول کردن مذهب شیعه در ایران تشویق نماید، که ما نتیجه این کار عظیم و پر مخاطره را هم اکنون می بینیم و از میوه آن بر خوردار می شویم.
«نان و حلوا» که عنوان اثری از این شخصیت بزرگ است، کنایه از یک زندگی مرفه و اشرافی است. بنابراین اگر وی آخوند درباری بود، اینچنین به سرزنش اینگونه زندگی در ابیات زیر مبادرت نمی ورزید:
نان و حلوا چیست دانی ای پسر؟ قرب شاهان است از این قرب الحذر
می برد هوش از سر و از دل قرار الفرار از قرب شاهان الفرار
حوزه: محورهای فراخوان و مهلت ارسال چگونه است؟
محورهای همایش شامل شیخ بهایی و قرآن، ابتکارات شیخ بهایی در ریاضیات، ابتکارات شیخ بهایی در نجوم، ابتکارات فیزیکی و مهندسی شیخ بهایی و نقش شیخ بهایی در تحول علوم عقلی در عهد صفوی است. آخرین مهلت ارسال مقالات هم تا ۲۰ بهمن ماه است.
نظر شما